مهدی نادری نخستین تجربه کارگردانی سینمایی خود را با بدرود بغداد شروع کرده اما تنها موضوعی که در این اثر دیده نمیشود خام دستیهایی است که طبیعتا کارگردانی مثل او باید در نخستین اثرش داشته باشد! بدرود بغداد، بیان اتفاقات تلخی است که در دل جنگها برای مردمان روی میدهند و با اینکه در ظاهر شاید ساده بهنظر برسند اما متأسفانه آسیبهای جبران ناپذیری به افراد وارد میکنند. چند دقیقهای پای صحبتهای مهدی نادری مینشینیم تا برایمان بیشتر از سلامش به سینما با بدرود بغداد بگوید.
- با توجه به اینکه بدرود بغداد نخستین تجربه کارگردانی سینمایی شما بود، چطور شد که سراغ چنین سوژهای رفتید؟
یک سال پس از حمله آمریکا بود که به شهر دهوک در کردستان عراق رفتم و با دیدن تصاویری در این شهر جرقه ذهنی ساخت این فیلم در من ایجاد شد. در آنجا آمریکاییها بدون لباسهای فرم نظامی خود، برای خرید روزهای تعطیلشان آمده بودند و مردم آن منطقه هم ظاهرا خیلی هم از حضور نظامیان و اشغال شهرشان توسط آنها ناراحت نبودند. این تصاویر نخستین جرقههای ذهنی ساخت فیلم سینمایی «بدرود بغداد» را در من ایجاد کرد. پس از آن بود که شروع به نگارش فیلمنامه کردم که البته 21یکبار کار بازنویسی روی آن انجام گرفت، تا در نهایت تبدیل به فیلمی شد که اکنون روی پرده میبینید.
- پروسه ساخت بدرود بغداد چگونه طی شد؟
پروسه ساخت فیلم، اواخر مردادماه 1388 شروع شد. در مهرماه فیلمبرداری کار را آغاز کردیم که تا 15 آبان ماه هم طول کشید. پروژه بدرود بغداد با یک گروه جوان شروع شد و در ارزیابی سن فیلمسازی به ما گفتند که گروه سازنده این اثر، جوانترین گروه فیلمساز جشنواره فجر بوده؛ با میانگین سنی 27 سال.
- لوکیشنهای فیلم در ایران بودند یا برای ساخت فیلم به بغداد سفر کرده بودید؟
فیلمبرداری بخش نیویورک را در تهران و در یک خانه مخروبه انجام دادیم و صحنههای دیگرمان را در نزدیک صفادشت شهریار و همین طور شهرک سینمایی دفاع مقدس، که البته بخش عمده فیلمبرداری در این شهرک صورت گرفت.
- بین نام قبلی فیلم، مراببخش مادر و آنچه امروز بر پرده سینما میبینیم سنخیتی نمیتوانیم پیدا کنیم. با توجه به این موضوع چطور ابتدا این عنوان را برای اثرتان در نظر گرفته بودید؟
طبیعی است که هر فیلمنامه در ویرایشهای مختلفش تغییراتی میکند. در فیلمنامه اولیه ما یک شخصیت مادر داشتیم که در واقع نقشی کلیدی در داستان داشت اما بهدلیل اینکه نتوانستیم برای این نقش بازیگری را که مدنظرمان بود، پیدا کنیم، مجبور شدیم که این شخصیت را بهتدریج در رتوشهای مختلف فیلمنامه حذف کنیم.از آنجایی هم که نام فیلم بهدلیل حضور همین شخصیت مرا ببخش مادر انتخاب شده بود، پس از این تغییر طبیعتا باید نام فیلم هم تغییر پیدا میکرد.
- مسئله دیگری که در مورد فیلم شما وجود دارد انتخاب زبانهای اصلی در بیان دیالوگ هاست. به چه دلیل احساس کردید باید این کار را بکنید؟ از طرفی این نحوه بیان برای بازیگران مشکل نبود؟
وقتی داستانی نوشته میشود طبیعتا تمام اجزایش باید به آن داستان وفادار باشند. وقتی ما فیلمی را درباره عراق میسازیم باید از زبان خودش هم استفاده کنیم و یا شخصیتی که سرباز آمریکایی و انگلیسی زبان است باید به زبان خودش صحبت کند. شما معکوس این را در نظر بگیرید که عراقیها فیلمی در مورد ما بسازند اما با زبان خودشان! خب ببینید این کار چه نتیجهای خواهد داشت. یا آمریکاییها چندین فیلم در مورد ما ساختهاند که به زبان انگلیسی است!
اگر به این صورت کار شود دیگر فیلمهایی از این دست تجربه جدیدی برای بازیگران آن اثر نخواهند بود. بهنظرم این کار( عدماستفاده از زبان اصلی) به واقعیت کار و باورپذیری آن خدشه وارد میکند. بنابراین من به اصل قصه و موضوع که در مورد یک سرباز آمریکایی و یک معلم عراقی است وفادار ماندم، که به زبان خودشان هم صحبت میکنند.
البته این سؤال شما را من سالها طول کشید تا برای بعضی از دوستان تهیهکننده یا شوراهای تصویب فیلمنامه که اذعان میداشتند چرا این کار باید انجام پذیرد، جا بیندارم. فکر کنید اگر ما هم در این فیلم از زبان فارسی استفاده کرده بودیم میشد، اما این اثر هم شبیه همه فیلمهایی میشد که تا به امروز ساخته شدهاند و فکر میکنم که دیگر چیز جدیدی برای ارائه نداشت و شاید حرفهایمان به این مصاحبه هم نمیرسید و اینقدر که تا به امروز از آن استقبال شده، این اتفاق نمیافتاد. شاید هم بازیگران ما این لذتی را که بردند و تجربههای جدیدی را که در دل این کار از سینمای ایران به دست آوردند، پیدا نمیکردند.
- بازیگران بدرود بغداد یکی دیگر از نقاط قوت این اثر محسوب میشوند، خصوصا مزدک میرعابدینی که اگر در تیتراژ فیلم به مخاطب معرفی نمیشد کمتر کسی میتوانست حدس بزند که او یک ایرانی است. چطور به این انتخابها رسیدید؟
انتخابها بر مبنای تواناییهایی بود که این افراد داشتند. خانم پانته آ بهرام بهدلیل اینکه بازیگر خوبی هستند برایم روشن بود که روزی با ایشان کار خواهم کرد، ضمن اینکه به این شخصیت ما میخوردند. البته بهرغم نظر بعضی از دوستان که توصیههای دیگری در این مورد داشتند و در فاصله روزهای پیش تولید بارها و بارها انتخاب من را مورد تردید قرار دادند و سعی کردند که از این انتخاب برگردم ولی من این کار را نکردم، بهدلیل اینکه به قدرت و توانایی ایشان اعتقاد داشتم.
در مورد مزدک میرعابدینی هم باید بگویم که داستان حضورش در این کار طولانی است. من همیشه بهدنبال این بودم که با بازیگری کار کنم که بر زبان انگلیسی تسلط داشته باشد. در خارج از ایران پر است از بازیگرانی که توانایی انجام این کار را دارند اما در ایران تا به امروز تنها مزدک میرعابدینی است که توانایی انجام این کار را داشته و شاید هم در آسیا تا این لحظه تنها او باشد که بتواند از عهده ایفای چنین نقشهایی برآید. بهدلیل سوابق و تواناییهایی که ایشان در این زمینه داشتند و از طرفی در یکی از دانشگاههای آمریکا سینما خواندهاند احساس کردم او میتواند انتخاب خوبی برای این کار باشد. سوابقی که میرعابدینی داشت باعث شده بود که تواناییاش در ادای دیالوگهای انگلیسی با لهجه آمریکایی (که کار خیلی مشکلی است) در حد بالایی باشد و با این تواناییها توانست خوش را به ما و تماشاچی غیرایرانی تثبیت کند.
کوروش صیفی و رضا محمدی هم بهنظرم خیلی خوب از عهده کارشان برآمدند. مصطفی زمانی از طریق دوست عکاسمان، جواد جلالی به من معرفی شد و این فیلم پس از «آل»، دومین تجربه سینمایی زمانی بود که با تمرینهایی که درخصوص زبان عربی داشت و تلاش و توانایی شخصیشان توانست این نقش را که یکی از اصلیترین شخصیتهای فیلم بود، به شکل باورپذیری ایفا کند؛ نقش یک معلم ریاضی که دیدن وجه انسانی و شنیدن دردهای او برای مخاطب، خصوصا مخاطب غربی نیاز بود. مصطفی زمانی بهدلیل اینکه چهره اش دارای ویژگیهای لازم برای این نقش بود و از طرفی ممارستهای فراوانی که داشت توانست به خوبی از عهده این کار برآید و من بسیار از نتیجه کار او راضی هستم.
در اینجا میخواهم از عدنان شاه طلایی یاد کنم. عدنان از کردهای ساکن بغداد است که میتواند به زبان کردی، فارسی، انگلیسی، عربی و فرانسوی صحبت کند. او خیلی در زبان شناسی و رفتارشناسی شخصیتها به ما کمک کرد و شاید درصدی از بازی قابل باور بازیگران فیلم نتیجه زحمات او باشد. از آنجایی که بین لهجههای زبان عربی در کشورهای عراق، تونس، عمان و... تفاوت وجود دارد، شاهطلایی کاملا به این لهجههای متفاوت تسلط داشت و در این زمینه خیلی ما را راهنمایی کرد و خوشبختانه در بغداد کمترین ایراد به لحن و بیان بازیگران ما گرفته شد.
- از وضعیت اکران و استقبال مخاطبان از فیلم تا به امروز راضی هستید؟
بهدلیل اطلاع رسانی که ما خیلی دیر آغاز کردیم (که تهیهکننده باعث این اتفاق بود ) و دیر هنگام قرارداد بستن و بیانگیزگیای که در تحویل مواد فیلم به پخشکننده آن صورت گرفت، باعث شد این فیلم همچنان مهجور واقع شود. ولی با انگیزهای که محمد درمنش دارد و تلاشی که میکند، امیدوار هستم که در روزهای آینده تماشاچیان بیشتری به دیدن فیلم بروند و مردم خوب مان از حضور چنین فیلمی در جدول اکران با خبر شوند. طبیعتا کسی از اینکه فیلمش پس از سالها زحمتی که برای ساختش کشیده با چنین اقبالی از سوی مسئولان و هنرمندان روبهرو شود، راضی نیست. اختصاصدادن 5-4سالن سینما که آن هم به شکل چرخشی در اختیار فیلم قرار داده شده، اتفاق خوبی نیست. اما من همین که تلاش و انگیزه تیم پخش را میبینم امیدوار هستم که با حمایت مدیریت محترم تلویزیون و همین طور شهرداری محترم درخصوص معرفی این فیلم به مردم، کاری صورت گیرد. همینجا هم از مردم خوب مان خواهش میکنم به دیدن این قبیل از آثار بروند و بدانند این فیلمها صرف سرگرمی نیست و بیشتر جنبه حمایت از نسل جوانشان را دارد و ما را امیدوار میکند به راه سختی که در پیش داریم.